«کتاب چیرگی بدون جدال»
چگونه تواناییهای خود را در موسیقی شکوفا کنیم.
همواره طی دوران تحصیلم و پس از آن سالهای تدریس در دانشگاه، شاهد موضوعی تأملبرانگیز، میان دانشجویان بودم. نگاهی که چرا اغلب ایشان (صرفنظر از اینکه دانشجوی رشته آهنگسازی یا نوازندگی باشند) بعد از گذراندن واحدهای مختلف و کسب دانش در مبانی علم موسیقی، بههنگام عمل دچار سختی میشوند. چرا پس از آموختن قواعد آهنگسازی زمانی که میخواهند قطعهای بنویسند برایشان دشواری وجود دارد؟ چرا پس از تمرینات فشرده و زحمت فراوان، زمان اجرا نگران هستند؟ چطور هنرمندی که سالها با موسیقی وقت گذرانده و معاشرت کرده، پریشان از نتهای اشتباه است؟ چرا شیرینی اولین تجربه ما در برخورد با یک ساز پس از شروع یادگیری علمی دیگر تکرار نمیشود؟ بارها دیدهام که بسیاری هنرجویان در مراحل آموزش، خود را بیاستعداد میپندارند و همین عاملی میشود تا لذت نواختن ساز را از خویش دریغ کنند. حقیقتاً استعداد چه جایگاهی در هنر، مخصوصاً موسیقی دارد؟ کتب بسیاری در ارتباط با مسائل تکنیکی و فنی، نوشته و ترجمه شدهاند اما در خصوص سوژه مورد بحث در این کتاب، کمتر مرجعی به زبان شیرین فارسی دیدهام.
به دفعات شنیدهایم که استاد یا مدرس از هنرجو میخواهد موقع اجرا آزاد باشد و طوری بنوازد، که اول خودش از صوت ایجاد شده لذت ببرد. اما متأسفانه این آزادی توسط مجری احساس نمیشود یا حتی بدتر آنکه، او برای داشتن احساس آرامش، به تکاپو میافتد که همین تلاش، باعث تحمیل باری مضاعف بر کوششهای قبلی اوست. چهبسا معلمینی که خود در چنین دامهایی، به تله افتادهاند و صد البته این پیشگفتار، مجالی برای تشریح این مشکل را در خود نمیبیند.
در توضیح ترجمهای که برای عنوان کتاب انتخاب کردم باید اشاره کنم، شاید در نخستین برخورد با نام انگلیسی، این تصور، به ذهن متبادر شود که مطالب پیرامون روشهای میانگذرِ فنی برای رسیدن به مقام استادی آورده شده. اما با واکاوی بیشتر و نگاهی عمیقتر متوجه خواهید شد، مقصود، فراتر از چنین مواردیست. در اینجا، استادی یا تسلط، به معنی پرداختن محض به شیوههای ساخت یا اجرا نیست؛ نگارنده ابتدا علت وجود تشویش در ذهن هنرمندان را به خود ایشان نسبت میدهد. صرفاً نه بهخاطر ضعف مهارت یا دانش، بلکه به دلیل جدال پنهانشان با نفس. نفسی که از آن سخن میگویم برای پیشگیری از شکستهای احتمالی و بستن مسیر بیراههها، فرمان هدایت را به دست میگیرد و با آوردن دلایلی، ما را از تجربه برخی رویدادهای شیرین محروم میکند. از این جهت چیرگی را مناسب دیدم زیرا نشانگر مقابله هنرمند، با منیت و براهین سطحی است. باید دقت داشت، مادامی که دربند خودآگاه و ناخودآگاه قضاوت کننده هستیم، مجالی برای ارتقا بهدست نمیآید. همچنین، داوری که از آن صحبت میشود پایههای قابل اطمینانی همچون عدالت، رحم و شفقت را ندارد و بیشتر با نگاهی منفی، بر اساس مفروضات و آموختهها و تصورات غلط شخصی خودمان دادرسی میکند.
تصورات حاکم، که برپایه طلب شنونده استوارند، پیش از سعی برای آوردن ایدههای بکر، جویای ساختن ویترینی زیبا برای مخاطب هستند و در تلاشاند تا او را متقاعد کنند اثر ارائه شده درخور توجه و ستایش است. همین تفکر، خود به عنوان عاملی بازدارنده عمل میکند. زیرا برپایه نظامهای قبلی که ذهنمان را برنامهریزی کردهاند، خوب بهنظر آمدن و ارزشمند بودن محصول هنری، متکی بهنظر افرادی دیگر است. از اینرو پیش از ارائه، نگران هستیم تا مبادا از قالب مورد تأیید دیگران تخطی کنیم. لازم است اول با برنامهزدایی و سپس در طول زمان به کمک روشهایی هدمند، چنین محدودیتهای موجود، اما ناپیدایی را بازبرنامهریزی کنیم. پرواز از آشیانه قضاوتها در صورتی امکانپذیر است که از تکرار اشتباهات نابخشودنی دست برداریم و با نگاهی به پنجره حقیقت، عظمتی را که از آن غافل هستیم، بنگریم.
در روند تشریح مباحث، از بسیاری هنرمندان معروف نام برده میشود. در جایگاه معلمی دلسوز به خوانندگان توصیه میکنم بیتفاوت از آنها عبور نکنید. به مدد سهولت در ارتباطات و دستیابی به اطلاعات، این جستجو نیاز به دشواریهای معمول امر تحقیق را ندارد و مطمئناً بررسی بیشتر زندگینامه آنان، میتواند شما را با شیوههای اندیشه و زیستن آنها آشنا کند. تأثیرپذیری و تأثیرگذاری هنرمندان بر جامعه و رویکرد آنها در مواجه با بازخورد مردم از شنیدن آثارشان، جزء مواردیست که مطالعه بیشتری را میطلبد. جدا از تحقیق در خصوص سیاق زندگی افراد گفته شده، شنیدن آثار ذکر شده در این کتاب هم به علاقهمندان پیشنهاد میشود. فارغ از تعمق آکادمیک، شاید در مقام هنردوست به نکاتی برخورد کنید که نقطهای برای کشیدن خطی جدید، در صفحه هنر باشد.
موضوعات مورد بحث صرفاً به جریان یا دورهای خاص از موسیقی نمیپردازد. نمونههای مذکور از موسیقی کلاسیک اروپا تا موسیقی جَز ایالات متحده را شامل میشود و بیشتر تأکید، بر سازمایه در هر نوع از موسیقی است. سازمایهها به عنوان خشتهای ابتدایی، برای زیربنایی قوی معرفی میشوند و با دقتنظر هنرمند روی آنها، امکان ترقی به بالاترین ردههای هنری را میتوان متصور بود.
نویسنده موارد را با تجربیات خویش، پیوند میزند و این باعث برقراری نوعی همزادپنداری، میان او و مخاطب میگردد. زیرا بسیاری اتفاقات مورد بحث میان اهالی موسیقی مشترک است و مخاطب دغدغهمند را بیشازپیش با اثر همراه میکند. نکته قابل توجه دیگر، ارجاعات نویسنده و احتمالاً علاقه شخصی او به مکاتب مشرقزمین است که هم مستقیم و هم غیرمستقیم با ذکر نکاتی از آنها یاد میکند. آوردن مصادیقی از ذن تا مولانا و ذکر نمونههایی از لزوم تمرکز در ورزشهای رزمی، تا اسلوب تیراندازی به شیوه شرقی، همگی نشان از تأثیرگذاری فرهنگ شرق بر غرب، در موارد طرح شده دارد و بدون شک، خواننده مسلط به زبان فارسی با چنین آموزههایی در آثار ادبی از گذشته آشناست.
در مسیر بیان مطالب به دفعات بر لزوم تمرکز اصرار میشود. در تکمیل این مسئله، برخود واجب میبینم تا ضرورت توجه به سکوت را نیز یادآور شوم. سکوتی که همپایه صوت در موسیقی برای آن ارزش قایل هستیم. در نتنویسی آن را روی کاغذ میآوریم و در اجرا آن را میشماریم. مناسب میدانم هنرجویان مقدماتی را به شنیدن اثر چهار دقیقه و سی و سه ثانیه از جان کیج دعوت کنم. او در این قطعه از مخاطب خود، تقاضای ذهنی باز و گوشی نکتهسنج دارد تا در سکوت ظاهری، اصوات غیرعمد و محیطی را، با ادراکی ژرف بشنود. در این اثر، مجری نیز به همراه حضار، میزبان شنیدن اصواتی است که همزمان با قرار گرفتن نوازنده، آن هم بدون هیچ حرکتی در پشت ساز، از پیرامون، به گوش میرسد. به یاد داشته باشیم در موسیقی، چالش تنها درک و پیداکردن اصوات نیست، بلکه توجه به سکوت نیز همان اندازه اهمیت دارد. تبیین جایگاه سکوت به عنوان یک عنصر معلوم و مؤثر در اثر هنری، قابل تأمل است. به بیان دیگر، هنرمند سکوت را برمیگزیند و تأویل و تفسیر قطعه را از طریق دوگانگی میان صوت و سکوت میسر میسازد. فضای تهی در معماری و خلوت خیال در عرفان، از آشکارترین ویژگیهای جهان هنر مشرقزمین است که خاوردور را، به خاورمیانه مرتبط میکند. استفاده از فضای خالی، توسط هنرمندان و موسیقیدانان شرقی، پیادهسازی عرصهای را فراهم میآورد که در غیاب جسمانیت به درونبینی منتج میشود. با درنگی کوتاه، خود درمییابید که توجه ویژه به سکوت، سبب ورود آسان شما به فضایی ناب، جهت ساخت و اجرا در موسیقی خواهد شد.
ِبرخلاف بسیاری کتب تخصصی که پیشنیازهایی را برای خواننده متصور هستند، کتاب حاضر، ظرفیت استفاده در سطوح مختلف، از دوستداران موسیقی که در پی انتخاب ساز هستند تا اساتیدی که سالها به عنوان نوازنده، آهنگساز یا مدرس، در این رشته فعالیت میکنند را داراست. موارد توضیحی برای علاقهمندان به هنر، در سایر شاخهها نیز میتواند مفید باشد. مخصوصاً تمرینات ارائه شده برای نگاه به باطن، امکان شناخت درونی را فراهم میسازد و ارزش امنیت و آرامش در همنشینی با خود را، بیش از گذشته بر ما روشن میکند، که این موضوع بسیار ظرفیتساز است. ثمرات تسلط مدنظر، برای همه افراد در سنین مختلف و با نگاه خاص در موسیقی، برای تمام سبکها و سازها قابل دستیابی است.
در برگردان فارسی کوشیدم که تا حد ممکن به متن وفادار باشم و مناسبترین واژگان و جملهبندی را برگزینم. با وجود آنکه در ترجمه و تدوین کتاب پیشرو تلاش فراوانی شده، امیدوارم همچنان از اظهار لطف و نظر خوانندگان و علاقهمندان به موضوعات مطروحه برخوردار باشم تا در چاپهای آینده نقایص برطرف شوند. شما میتوانید از مطالب و نکات مدنظر خود را برای اینجانب ارسال کنید. در اینجا لازم است از مسؤلان انتشارات نقش جهان، که دلسوزانه در چاپ این کتاب اهتمام ورزیدند و همچنین از همه دوستان و عزیزانی که در ترجمه کتاب حاضر یاریرسان من بودند، به ویژه آقای کنی ورنر سپاسگزاری کنم.
کتاب «چیرگی بدون جدال»
کتاب چیرگی بدون جدال هدیهای است پربار، برای آنانی که بخواهند زیبایی موسیقی را در جان خویش بجویند.